مادر که ازدنیا نباید سیر باشد
در عنفوان زندگانی پیر باشد.
هجده بهار از عمر زیبایش گذشته
گل میشود از بوستان دلگیر باشد؟
در راه رفتن دست بر زانو بگیرد
چون کشتی طوفان زده پهلو بگیرد
درهر نفس ذکر لبانش یاعلی بود
زهرا که از مولا نباید رو بگیرد
با سوز دل هرشب صدا میزد خدا را
هر شب دعا میکرد او همسایه هارا
حتی همان هایی که هیزم جمع کردند
آنها که آزردند دخت مصطفی را.
دیشب نمازش را نشسته خواند مادر
بعد از دعا ذکر مصیبت خواند مادر
از مردم بی دین دل آزرده ای داشت
باز از شب کوچه حکا یت خواند مادر
وقتی به روی خاک ها در کوچه افتاد
از دست ظلم و کینه و از جور و بیداد
اهی کشید از سینه ی پر داغ و رنجور
تازه به فکر محسن شش ماهه افتاد
امشب زمین و آسمان ماتم گرفتند
زانوی غم را در بغل با هم گرفتند
کروبیان امشب عزا دارند و غمناک.
ماتم همه بیگانه و محرم گرفتند.
امشب چراغ خانه ی مولاست خاموش
اهل حرم از فرط غم افتاده مدهوش
یارب مگر تنهایی مولا وزهرا
از ذهن جن و انس می گردد فراموش.؟؟
ام ابیها نور حق کفو علی رفت.
زهرای اطهر همسر و یار ولی رفت.
شد آسمان مکه بی خورشید زیرا
از این جهان آن نور پاک و منجلی رفت
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
ZibaMatn.IR